قبلا هم گفته بودم که بواسطه حوزه فعالیتم با نمونهها و مثالهای مختلفی از اتفاقات بازاریابی در زمینه بازاریابی مواجهم و البته مثل همیشه تکتک این اتفاقات توجهم رو به خودشون جلب میکنه. این بار هم لابلای اتفاقات روزمره با این دو بنر تبلیغاتی مواجه شدم
اما اصل موضوع
در نظر گرفتن شعارهای نامتعارف، اسامی نامتعارف و تصاویر نامتعارف این روزها به یکی از روشهای اصلی کسبوکارهایی بدل شده که چندان حوصلهای برای سپری شدن زمان عادی برندسازی و ایجاد آگاهی نسبت به برند در مشتری ندارند و بیش از هر چیز، بار فعالیتهای تبلیغاتی خود را معطوف جلبتوجههای نامتعارف و انتقال دهان به دهان موضوع به سایرین کردهاند؛ غافل از این که محتوای این انتشار دهان به دهان چیست و چه ارزش کسبوکاری به همراه دارد.
کمی تحلیل دقیقتر
اساسا چرخه بازاریابی از مطالعه بازار آغاز شده و پس از طی مراحل بخشبندی بازار، انتخاب بازار/بازارهای هدف و انتخاب جایگاه، با تصمیمگیری در خصوص محصول/سرویس، قیمت، مجاری توزیع و تبلیغات (و تعدادی پی دیگر) ادامه مییابد.
با کمی ذهنخوانی در بهترین حالت تنها در صورتی میتوان انتخاب اسامی تصویر را درست تلقی کرد که؛
از بین کل بخشهای بازار، بخش جوانان و حتی تینیجرهای متعلق به دهکهای درآمدی ۷ تا ۹ که برای سفرهای چند روزه دوستانه و مجردی قصد انتخاب محلی برای اقامت دارند، انتخاب شدهاند وگرنه به سختی میتوان پذیرفت که یک خانواده نوپا یا خانوادهای دارای کودک یا حتی یک خانواده تیپیکال ایرانی از طرز فکر پشت انتخاب این اسامی استقبال کرده و حتی بتواند با افتخار به دیگران بگوید که برای رزرو محل اقامت سفرش از خدمات مکانچی یا ژیلارنت استفاده کرده است.
البته انتخاب این بخش از بازار هدف (جوانان و تینیجرهای یاد شده) هم ایرادی ندارد، مادامی که حجم این بازار به اندازهای باشد که تمرکز اینچنینی بر آن و صرفنظرکردن از دیگر بخشهای بازار (به خاطر اسم خاص) ارزشش را داشته باشد.
در غیر اینصورت هرگونه بیتوجهی در انتخاب اسم، شعار، تصاویر و دیگر ابعاد هویت یک برند به راحتی میتواند بر بازار اثرات سویی داشته و تحقق اهداف کسب و کاری را با مشکلات جدی مواجه کند.
خلاصه عرضم این که؛
بازاریابی سخت است، خم رنگرزی نیست، اینطور نیست که یک شبه بتوان استراتژی چید، اینطور نیست که هر تصمیمی (مثل انتخاب اسم) را بتوان به راحتی اصلاح کرد و … البته همیشه میتوان موفقیتهای سریعالحصولی رو تعریف کرد ولی در چارچوب و مبتنی بر یک جریان کلی. با تصمیمات غلط، آینده کسب و کار را به بیراهه نکشیم.